آیین دادرسی کیفری در کانادا

Criminal Procedure in Canada

 آیین دادرسی کیفری در کانادا

آیین دادرسی کیفری یکی از ارکان اساسی و در عین حال مجزای حقوق کیفری در کانادا است. بر خلاف حقوق ماهوی کیفری که تعیین می‌کند چه اعمالی جرم محسوب می‌شوند و چه مجازات‌هایی برای آنها در نظر گرفته می‌شود، آیین دادرسی کیفری بر فرآیندهایی تمرکز دارد که از طریق آنها پیگردهای کیفری آغاز، اجرا، خاتمه و تجدیدنظر می‌شوند. این آیین مجموعه‌ای از قواعد را در بر می‌گیرد که بر اجرای حقوق ماهوی نظارت می‌کنند و تضمین می‌کنند که مراحل قانونی به صورت منصفانه و عادلانه انجام شوند. هدف اصلی آیین دادرسی کیفری حفظ تعادلی است که ارزش‌های کانادایی را منعکس می‌کند و هم از جامعه محافظت می‌کند و هم آزادی‌های فردی را تضمین می‌نماید.

دامنه آیین دادرسی کیفری فراتر از فضای دادگاه است و از مرحله تحقیق در مورد جرم آغاز می‌شود. چارچوب‌های قانونی دقیقی، از جمله مقررات موجود در قانون کیفری و حقوق عرفی، نحوه انجام تحقیقات توسط نیروهای پلیس را تنظیم می‌کنند. این قواعد تعیین می‌کنند که پلیس در چه شرایط و با چه روش‌هایی می‌تواند به بازجویی از شاهدان یا مظنونان بپردازد، تفتیش‌ها را انجام دهد، دستگیری‌ها را صورت دهد، مدارک را ضبط کند و از شنودها استفاده کند. پس از مرحله تحقیق، آیین دادرسی کیفری مراحل صدور اتهام، اخذ قرار وثیقه و تعیین دادگاه مناسب برای محاکمه را مشخص می‌کند.

روند رسمی قانونی با سوگندنامه‌ای به نام “اتهام” آغاز می‌شود که در حضور یک قاضی صلح یا قاضی دادگاه استانی ارائه می‌شود. این اتهام یک ادعای رسمی است که توسط شهروندی، معمولاً یک افسر پلیس، ارائه می‌شود و بیان می‌کند که دلایل منطقی و محتملی وجود دارد که متهم مرتکب جرم شده است.

در کانادا، جرایم کیفری به دو دسته اصلی تقسیم می‌شوند: جرایم قابل کیفرخواست (که جدی‌تر هستند) و جرایم خلاصه (که کم‌اهمیت‌تر هستند). برخی از جرایم که به عنوان جرایم ترکیبی شناخته می‌شوند، می‌توانند به انتخاب دادستان یا از طریق کیفرخواست یا از طریق خلاصه محاکمه شوند. جرایم خلاصه معمولاً توسط قاضی صلح یا قاضی دادگاه استانی رسیدگی می‌شوند و حداکثر مجازات آنها 2000 دلار جریمه یا شش ماه حبس است. رسیدگی به جرایم خلاصه مشمول محدودیت زمانی شش ماهه از تاریخ ارتکاب جرم است.

رسیدگی به جرایم قابل کیفرخواست پیچیده‌تر است و ممکن است در استان‌های مختلف متفاوت باشد. قانون کیفری دادگاه مناسب برای محاکمه را بر اساس نوع جرم قابل کیفرخواست مشخص می‌کند. این محاکمه ممکن است توسط یک قاضی استانی، یک قاضی دادگاه عالی یا یک هیئت منصفه برگزار شود. در مواردی که محاکمه توسط قاضی دادگاه عالی یا قاضی و هیئت منصفه برگزار شود، متهم معمولاً حق برگزاری یک جلسه مقدماتی را دارد. قانون کیفری چندین قاعده مربوط به نحوه برگزاری این جلسات مقدماتی و حقوق متهم در این مرحله را تعیین می‌کند.

در جلسه مقدماتی که توسط قاضی دادگاه استانی برگزار می‌شود، دادستان تاج شاهدانی را که در محاکمه شهادت خواهند داد معرفی می‌کند و وکیل مدافع نیز حق دارد از این شاهدان بازجویی کند. اگرچه عموم مردم می‌توانند در این جلسات حاضر شوند، اما گزارش‌دهی رسانه‌ها از شواهد ارائه شده اغلب محدود است. هدف از جلسه مقدماتی تعیین گناه یا بی‌گناهی متهم نیست، بلکه ارزیابی این است که آیا شواهد کافی برای برگزاری یک محاکمه وجود دارد یا خیر. اگر شواهد کافی وجود داشته باشد، قاضی دستور می‌دهد که متهم در دادگاه بالاتر محاکمه شود.

در کانادا هیچ محدودیت زمانی برای تعقیب جرایم قابل کیفرخواست وجود ندارد. با این حال، منشور حقوق و آزادی‌های کانادا حکم می‌کند که پس از اتهام، فرد متهم باید در مدت زمان معقولی به دادگاه آورده شود. قانون کیفری حداکثر مجازات‌های هر جرم قابل کیفرخواست را تعیین می‌کند که بسته به نوع جرم متفاوت است.

فرد متهم، چه به جرم خلاصه و چه به جرم قابل کیفرخواست، باید در دادگاه علنی اعلام کند که بی‌گناه یا گناهکار است. اگر ادعای بی‌گناهی کند، پرونده به محاکمه می‌رود و اگر ادعای گناهکاری کند، پرونده به مرحله صدور حکم منتقل می‌شود. دستورالعمل‌های متعددی در خصوص چگونگی پذیرش اعتراف به گناه و نحوه صدور حکم توسط قاضی وجود دارد. در تمام مسائل کیفری، هم متهم و هم دادستان تاج حق قانونی اعتراض به حکم بی‌گناهی یا گناهکاری و همچنین حکم صادره را دارند. مجدداً، قوانین بسیاری بر فرآیند اعتراض نظارت دارند.

نظریه‌های مختلفی در خصوص نحوه تعادل بین کنترل جرم و حفظ حقوق فردی وجود دارد. در کانادا، انگلستان و ایالات متحده، سیستم حقوقی بر اساس مدل دادرسی متهم‌کننده (یا خصمانه) عمل می‌کند، در حالی که در کشورهای اروپایی مانند فرانسه از سیستم تفتیشی استفاده می‌شود. قوانین آیین دادرسی کیفری کانادا برای حمایت از سیستم خصمانه طراحی شده‌اند، جایی که فرآیند قانونی یک رقابت بین دولت (تاج) و متهم است.

طرفین پرونده خود را به یک داور بی‌طرف، قاضی یا هیئت منصفه، ارائه می‌کنند که تصمیم به گناهکاری یا بی‌گناهی متهم می‌گیرند. هر دو طرف مسئول جمع‌آوری و ارائه شواهد هستند، در حالی که داور نقش نسبتاً منفعل دارد و تنها بر رعایت قوانین آیین دادرسی نظارت می‌کند.

سیستم دادرسی خصمانه و قوانین آیین دادرسی مرتبط با آن، عموماً به نفع متهم است. تاج معمولاً مسئول اثبات گناهکاری متهم است و متهم بی‌گناه محسوب می‌شود مگر آنکه خلاف آن اثبات شود.

متهم مجبور به ارائه شواهد نیست و اگر تاج نتواند پرونده خود را اثبات کند، دادگاه باید او را تبرئه کند. حتی اگر متهم تصمیم به شهادت دادن یا ارائه شواهد نداشته باشد، همچنان می‌تواند از طریق بازجویی از شاهدان تاج در محاکمه نقش فعالی ایفا کند. این در حالی است که در سیستم تفتیشی، متهم معمولاً بدون اختیار مورد بازجویی قرار می‌گیرد و نقش نسبتاً منفعل‌تری در فرآیند محاکمه دارد.

با این حال، اصول خاصی بین هر دو سیستم مشترک است، مانند لزوم برگزاری محاکمه‌های علنی، تصمیم‌گیری بر اساس شواهد ارائه شده در دادگاه و فرض برائت تا زمانی که گناه اثبات شود. با این وجود، اجرای این اصول در هر سیستم به گونه‌ای متفاوت است.